درحال بارگذاری ....
به هایپرتمپ خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : آب در ادبیات

آب در ادبیات

تاریخ ارسال پست:
چهارشنبه 01 مهر 1394
نویسنده:
nevisandeh
تعداد بازدید:
825

آب در ادبیات

 

 

 

اولین بیت مثنوی که از واژه آب استفاده کرده است در بیت هفدهم است که می فرماید :

 

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد        هر که بی روزیست روزش دیر شد

 

مولانا، آب را برای ماهی و عشق راستین را برای انسان مایه حیات می داند و همانگونه که حسن و کمال معشوق مطلق، نهایتی ندارد، سوز و گداز عاشقان راه حقیقت هم بی پایان است و بدین سان هیچ گاه سیری و بی نیازی در این خط سیر به وجود نمی آید و همواره در راه طلب معرفت ، رهسپری خستگی ناپذیرند تا به هدف غایی خود نایل آیند. بدین گونه مولانا، با اهمیت ترین مضمون سخن خود را با استعانت از واژه آب بیان داشته است. در ردیف 25 و26 مثنوی می خوانیم:

 

گر بریزی بحر را در کوزه ای        چند گنجد ؟ قسمت یک روزه ای !

کوزه چشم حریصان پر نشد       تا صدف قانع نشد ، پر در نشد

 

 

 

 

 

 

 

 می گوید، اگر دریایی را هم برای خود جمع کنی بیش از قسمت یک روز خود را نمی توانی بنوشی. گنجایش خوردو خوراک در حد معینی است . آنچه بیش از اندازه خود فراهم کرده ای، دیگر از آن تو نیست. آنجا که می گوید، کوزه چشم حریصان پر نشد، از دیدگاه حریصان گفته است و الا کوزه لبریز هم شده است. منتها حریصان، این واقعیت عینی را نمی توانند ببینند و همچنان در پی بیشو بیشتر آن میگردند.

 

 

 

 

 

 

 کوزه بودش آب می نامد بدست       آب را چون یافت خود کوزه شکست

 

 

 

 

 اشاره به این معناست که مراد انسان هرگز به طور کامل حاصل نمی شود و هر موفقیتی قرین شکستی می باشد. وقتی چیزی بدست می آوریم ، طبعاً چیز دیگری را از دست می دهیم.

 

 

 

 

 او وزیری داشت گبرو عشوه ده      کاو بر آب از مکر، بر بستی گره

 

 

 

 

کنایه از امری محال است. وقتی بخواهند مهارت کسی را در کاری به مثل بیان کنند می گویند او به آب گره می زند در حالی که آب سیال است و چنین کاری نا ممکن.  

 

کلمات کلیدی

آب در ادبیات

مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش